ما را دنبال کنید

جستجوگر

آمارگیر

  • :: آمار مطالب
  • کل مطالب : 11
  • کل نظرات : 1
  • :: آمار کاربران
  • افراد آنلاين : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • :: آمار بازديد
  • بازديد امروز : 2
  • بازديد ديروز : 0
  • بازديد کننده امروز : 7
  • بازديد کننده ديروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل ديروز: 0
  • بازديد هفته : 2
  • بازديد ماه : 2
  • بازديد سال : 4
  • بازديد کلي : 133
  • :: اطلاعات شما
  • آي پي : 157.90.130.117
  • مرورگر : Firefox 33.0
  • سيستم عامل : Windows 7

 

شگفتی های باورنکردنی از زندگی مورچه ها
در دنیا هزاران نوع مورچه زندگی می کنند که عاداتشان مانند انسان ها با یکدیگر تفاوت بسیار دارد، به همین جهت مکالمه و نوع زبان آنها نیز با یکدیگر متفاوت است.
بنا بر نصر صریح آیه 19 سوره نمل، وقتی حضرت سلیمان (ع) و همراهانش به وادی مورچگان وارد می شوند، مورچه ای می گوید: ای مورچگان به لانه های خود داخل شوید که سلیمان و سپاهیانش شما را در هم نشکنند، در حالیکه ( به عمل خود) آگاه نیستند.

 


ایران ناز، با خواندن این آیه سوالاتی در اذهان ایجاد میگردد که مورچه با چه وسیله ای صحبت می کند؟ اصلاً تشکیلات مورچه ها از چه قرار است؟ و با پاسخ به این سوالات است که رازی از رازهای آفرینش فاش می شود.
در دنیا هزاران نوع مورچه زندگی می کند ، که عاداتشان مانند انسانها با یکدیگر تفاوت بسیار دارد، به همین جهت مکالمه و نوع زبان آنها نیز با یکدیگر متفاوت است . برای فهم بیشتر اختلافات در آنان، به پاره ای از انواع مورچه ها اشاره می نماییم.
مورچه های کشاورز
 نوعی مورچه به نام مورچه سائو، برگها را در انبارهای زیر زمینی خود جمع می کنند و از فضولات کرمینه مخصوصی، آنها را کود می دهند، در نتیجه نوعی قارچ بر این برگها می روید که مورچه ها آن را می خورند . بشر به تازگی پی برده است قارچ ها در تاریکی بهتر می رویند، اما مورچه ها این سر طبیعت را هزاران سال است که می دانند.
مورچه های برده دار
مورچه هایی هستند که از خود غلام دارند و مورچه های ناتوان تر از خود را به بندگی می گیرند . به این منظور پیله مورچه های دیگر را می دزدند و می پرورانند ، هنگامی که این پیله ها مورچه شدند، برای آنها کار می کنند و از آنها فرمان می برند. این غلامداری در برخی از مورچه ها به جایی رسیده که اگر غلامی در کار نباشد، مورچه های کارفرما حتی غذای خود را نیز نمی تواند به دست آورند.
مورچه های دامدار
یک نوع شته از برگ درختان، نوعی عسل می سازد که مطبوع طبع مورچه ها است. مورچه ها این شته ها را اسیر کرده و به لانه های خود می برند، برای آنها برگ و آذوقه تهیه می کنند و مانند چوپانی که از گوسفند مراقبت می کند، از این شته ها مواظبت می نمایند، تا از عصاره و شیره ای که می سازند ، استفاده کنند.
مورچه های گوشتخوار
در میان مورچگان از همه هراس انگیزتر مورچه لشکری است، که در مناطق گرمسیر زندگی می کند و تنها گوشت می خورند.این مورچگان چون لشکرمی کشند، ستونی به پهنای چندین سانتی متر ودرازای صدها مترپدید می آورند. دراین ستون مورچه های کارگر پیله ها را حمل می کنند و سربازان در پیش و پس لشکر در حرکتند.
در میان سپاه آنها، مورچه های درشت تری دیده می شود، که افسران سپاه محسوب می شوند. هنگامی که این ستون به حرکت درآید، هیچ چیز جز آب یا آتش قادر نیست از حرکت آنها پیشگیری نماید.
 گاهی که آب سیل آسا نباشد، مورچه ها به هم چسبیده ، خود را به صورت طنابی درآورده و برآب رها می کنند و به این ترتیب پلی بر روی آب می سازند، تا سایر مورچه ها از روی آب بگذرند. ولیکن مورچه هایی که خود، پل را تشکیل می دهند، در آب غرق می شوند و این نوعی از فداکاری آنها برای هم نوع خویش محسوب می گردد.
وسیله نطق مورچه
شرط حتمی سخن گفتن و فهماندن مقصود، زبان نیست. بلکه هر وسیله ای که برای تفهیم مقاصد به کار رود ، به منزله زبان است و مکالمه هم به هر نحوی که باشد، نطق نامیده می شود. حیوانات با ژست های مخصوص، حرکات خاص و یا با صدا و نطق، مکالمه می کنند و به طرف مقابل مقصود خود را می فهمانند.از مورچه ها، کسی با گوش خود صدایی نشنیده، ولی مکالمه آنها را، که ظاهراً با شاخک های خود انجام می دهند، کم و بیش دیده شده است.
مورچه ها در مسیر حرکت خود وقتی به هم می رسند ، توقف کوتاهی می کنند ، شاخک های خود را تکان داده و با پخش امواج یا احتمالاً صدایی که برای ما مفهوم نیست با هم صحبت می کنند .

در این موضوع جای هیچ شبه ای نیست. وقتی طعمه ای نسبتاً سنگین در برابر مورچه ای که در تلاش کسب روزی است قرار بگیرد ، این مورچه برای حمل آن کوشش خود را خواهد کرد، وقتی کاملاً مطمئن شود که از نقل آن به لانه عاجز است، طعمه را واگذاشته و به لانه خود مراجعه می کند. طولی نمی کشد که چند مورچه به دنبال هم به راه افتاده، تا به محل طعمه آمده و با کمک یکدیگر آن را به لانه حمل می کنند. این مورچه ، همنوعان خود را چگونه از وجود طعمه در محل معین آگاه کرده است؟ اما به هر وسیله که بوده، مقصود خود را به همجنسان خویش فهمانده است؟


امام رضا (ع)فرمودند:((عقل هیچ فرد مسلمانی بدون این ده ویژگی کامل نیست:

1.خیرش به دیگران برسد.

2.شرش به دیگران نرسد

3.نیکی اندک دیگران رابسیار بشمارد

4.نیکی بسیا رخود را اندک بداند

5.از درخواست نیازمندان دلگیر نشود.

6.از طلب علم در تمام عمر خسته نشود .

7.تهی دست درر راه خدا را از ثروت ،بیشتر دوست داشته باشد.

8   ذلت در راه خدا رااز عزت در مسیر دشمنان خدا  بیشتر بخواهد.

9گمنامی برایش دلپذیر تر از شهرت باشد.

و سپس فرمودند :((اما مورد دهم !چه دهمی !))

گفتند:(( دهم چیست ؟))

حضرت فر مودند :((هر کس را که دید ،با خودش بگوید او از من بهتر و پرهیز گارتر است ،زیرا که مردم دو دسته اند :دسته ای بهتر و با تقواتر و گروهی بدتر و

پست تر از اویند ،و او هر وقت بد تر را دید می گوید :شاید خوبی های آن پنهان است وخوبی پنهان ،بهتر است در حالی که خوبی من آشکار است واین برای من بد است ،و هر وقت خوب تر را دید ،در برابر او فروتنی کند تا مانند او شود و چون چنین کرد جایگاهش بلند ،خوبی ها یش دلنشین ،نامش نیک و خودش ،سرور 

مرد مان روز گار خود خواهد شد!))1

1.تحف العقول .ص 800

جوانک  شاگرد بزاز،بی خبربود چه دامی د راهش گسترده شده.او نمی دانست این زن زیبا ومتشخص  که به بهانه خیدپارچه به مغازه آنها رفت وآمد می کند،عاشق دلباخته اوست،ودر قلبش طوفانی از عشق و هوس و تمنا برپاست .

یک روز همان زن به در مغازه آمد ودستور داد مقداری مقدار زیادی جنس بزازی جدا کردند،آنگاه به عذر اینکه قادر به حمل اینها نیستم،به علاوه پول همراه ندارم،گفت:((پارچه ها را بدهید این جوان بیاورد ،ود خانه به من تحویل دهد وپول بگیرد.))

مقدمات کار قبلا از طرف زن فراهم شده بود،خانه از اغیار خالی بود ،جز چند کنیز اهل سر،کسی در خانه نبود.

محمد بن سیرین-که عنفوان جوانی را طی می کرد واز زیبایی بی بهره نبودـپارچه ها را به دوش گرفت وهمراه آن زن آمد.

تا به درون خانه داخل شد در از پشت بسته شدابن سیرین به داخل اتاقی مجلل راهنمایی گشت.او منتظر بود که خانم هرچه زود تر بیاید،جنس ها را تحویل بگیردوپول را بپردازد.انتظار به طول انجامیدپس از مدتی پرده بالارفت.خانم در حالی که خود را هفت قلم ارایش کرده بود،با هزار عشوه پا به درون اتاق گذاشت.ابن سیرین د یک لحظه کوتاه فهمید که چه دامی برایش گسترده شده است .فکر کرد با موعظه ونصیحت یا با خواهش والتماس خانم را منصرف کند،دید خشت بر دریا زدن وبی حاصل است.خانم عشق سوزان خود را برای او شرح داد ،به او گفت،00من خریدار اجناس شما نبودم،خریدار توبودم))

ابن سیرین زبان به نصیحت وموعظه گشودواز خدا وقیامت سخن گفت،دردل زن اثر نکرد.التماس و خواهش کرد،فایده نبخشید.گفت:چاره ای نیست باید کام مررا برآوری.وهمینکه دید ابن سیریندر عقیده خود پایداری می کند،او را تهدید کرد ،گفت:((اگر مرابه عشق من احترام نگذاری و مرا کامیاب نسازی ،الآن فریاد می کشم ومی گویم این جوان نسبت به من قصدء دارد.آنگاه معلوم است چه برسر تو خواهد آمد.

موی بربدن ابن سیرین راست شد.از طرفی ایمان وعقیده وتقوا به او فرمان می داد که پاکدامنی خود را حفظ کن.از طرف دیگرسر باز زدن از تمنای آن زن به قیمت جان وآبرو وهمه چیز تمام می شد.چاره ای جز اظهار تسلیم ندید.ام فکری مثل برق از خاطرش گذشت.فکر کردیک راه باقی است ،کاری کنمکه عشق این زن به نفرت شود وخودش از من دست بردارد.اگربخواهم دامن تقوا ا از آلودگی حفظ کنم ،باید یک لحظه آلودگی ظاهر را تحمل کنم..به بهانه قضاؤحاجت ،از اتاق بیرون رفت،با وضع و لباس آلوده برگشت.وبه طرف زن آمد .تاچشم آن زن به او افتاد،روی درهم کشید وفوراً او را از منزل خارج کرد.1

1.الکنی والالقاب،ج1،ص313      

قال على (عليه السلام):

«جَهْلُ الْمَرْءِ بِعُيُوبِه مِنْ اَكْبَرِ ذُنُوبِه»;

«از بزرگ ترين گناهان، عدم آگاهى انسان به عيوب خويش است»(1).

شرح و تفسير

گناهانى كه انسان انجام مى دهد معمولا ريشه نفسانى دارد; يعنى خلق و خويى دارد كه سبب اين گناه مى شود. مثلا، شخصى كه غيبت مى كند چون خلق و خوى حسادت دارد مرتكب اين گناه بزرگ مى شود. يا كسى كه از مال حرام اجتناب نمى كند چون دنياپرست و حريص است و آرزوهاى طولانى دارد، وابسته به دنيا مى گردد. يا كسى كه ديگران را تحقير مى كند، چون متكبّر و خود برتربين است اين گناه كبيره را به راحتى انجام مى دهد. حال اگر انسان اين گناهان را بشناسد و ريشه هاى نفسانى آن را اصلاح كند، سرچشمه هاى گناه در وجود او خشكيده مى شود. امّا اگر به سرچشمه ها توجّهى نشود و فقط به قلع و قمع شاخه ها بپردازد، موفقيّتى به دست نمى آيد. با توجّه به اين مطلب روشن مى شود كه چرا عدم شناخت ريشه هاى نفسانى از بزرگ ترين گناهان است.


1. بحار الانوار، جلد 74، صفحه 419.

قال على (عليه السلام):

«يا كُمَيْلُ! قُلِ الْحَقَّ عَلى كُلِّ حال وَ وادِّ الْمُتَّقينَ وَ اهْجُرِ الْفاسِقينَ وَ جانِبِ الْمُنافِقينَ وَ لا تُصاحِبِ الْخائِنينَ»;

«اى كميل! از گفتن حق در هر حال دريغ مكن، و انسان هاى باتقوى را دوست بدار، از فاسقين و گنهكاران دورى كن، و مراقب منافقين و دو رويان باش، و با خيانت پيشگان رفاقت و مصاحبت نكن»(1).

شرح و تفسير

حضرت على (عليه السلام) طبق اين روايت، براى بهتر زيستن پنج دستور به كميل، كه يكى از دوستان بسيار مورد علاقه آن حضرت بود، مى دهد.

دستور اوّل: «اى كميل! هيچ گاه از گفتن حق خوددارى مكن» در تمام عمرت طرفدار حق باش; چه در سختى و چه در راحتى، چه به هنگام قدرت و چه زمانى كه فاقد قدرت هستى، چه بر تخت قدرت و چه بر خاك مذلّت، خلاصه در تمام طول عمرت، كه در اين دنيا زيست مى كنى، حرف حق و سخن حق بگو. حضرت سپس به كميل سفارش مى كند، با چه كسانى زندگى كند و از چه كسانى فاصله بگيرد:

دستور دوم: «اى كميل! همراه پرهيزكاران باش و دوستشان بدار»; زيرا دوست متّقى و پرهيزكار، چون به خاطر رضاى خدا با تو دوست هست، در سختى و مشكلات تو را رها نمى كند و به همين جهت تو را به گناه تشويق نمى نمايد و به همين علّت مانع از اطاعت و بندگى تو نمى گردد. آرى مودّت پرهيزكاران را هميشه در خزانه قلبت حفظ كن. حضرت سپس به كميل دستور مى دهد كه از سه طايفه خوددارى نمايد:

دستور سوم: «اى كميل! زندگى ات را از فاسقين و اهل گناه «جدا كن»، اهل گناه بالاخره تو و خانواده ات را آلوده مى كنند، پس براى حفظ خود و خانواده ات از آن ها كناره بگير و با آن ها قطع رابطه كن.

دستور چهارم: «اى كميل! مواظب مكر و حيله منافقين باش» اين كه در مورد فاسقين دستور به هجران وجدايى مى دهد، ولى نسبت به منافقين امر به مواظبت و مراقبت مى كند، بدين جهت است كه در هر جامعه اى منافق وجود دارد و نمى توان آن ها را جداسازى كرد و به راحتى قابل شناسايى نيستند، و اتّفاقاً مسلمين بيش ترين ضربه را از همين طائفه خورده اند و لهذا بايد مواظب شيطنت و مكر و فريب آن ها بود، هر چند نتوان جامعه را از آن ها پاك كرد.

دستور پنجم: «اى كميل! با خيانت كاران رفاقت نكن» انسان هاى خيانت پيشه صلاحيّت رفاقت، شراكت، دوستى، و مانند آن را ندارند.

اگر در اين كلام دقّت شود و در يك جامعه عملى گردد، قطعاً در آن جامعه تحوّلى روى خواهد داد; زيرا هر جامعه اى از خيانت، نفاق، گناه و كتمان حق رنج مى برد و نيازمند تقوى و پاكى و بيان حقايق و انسان هاى پرهيزكار است. اگر جامعه اى را از صفات رذيله فوق پاك كنيم و به ويژگى هاى خوب زينت بخشيم بدون شك جامعه اى ايده آل خواهد شد.


1. بحار الانوار، جلد 74، صفحه 413.

قرآن ، در كنار فرمان نماز، مى فرمايد:
((انّ الحسنات يذهبن السّيّئات ))(1)
همانا كارهاى نيك ، گناهان را محو مى كند و از بين مى برد.
حضرت على عليه السّلام مى فرمايد: اگر بعد از گناه ، دو ركعت نماز خوانده و از خداوند، عافيت درخواست شود، اثر آن گناه محو مى شود.(2)
از رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله نيز روايت شده است : گناهانى كه ميان دو نماز واقع مى شود، مورد عفو قرار مى گيرد.(3)
آرى گناه كه در اثر غفلت از ياد خدا سر مى زند، با نماز و عبادت كه مايه انس و ارتباط با خداوند است ، زدوده مى شود و مغفرت ، جاى معصيت را مى گيرد. -
1-هود، آيه 114 .
2- نهج البلاغه ، حكمت 299 .
3- شرح ابن ابى الحديد، ج 10 ص 206

صاحب فضيلت تقوا و ايمان ، مرحوم دكتر احمد احسان كه سالها مقيم كربلا بود و چند سال آخر عمرش مجاور قم بود و در همانجا مرحوم و مدفون گرديد تقريبا در 25 سال قبل در كربلا نقل فرمود كه روزى جنازه اى را ديدم كه جمعى اورا به حرم مطهر حضرت سيدالشهداء عليه السّلام به قصد تبرك و زيارت مى برند، من هم همراه مشيعين رفتم ، ناگاه ديدم روى تابوت ، سگى سياه وحشت انگيز نشسته است ، حيران شدم براى اينكه بدانم آيا ديگرى هم مى بيند يا تنها من اين امر غريب را مشاهده مى كنم ، از شخصى كه سمت راست من حركت مى كرد پرسيدم پارچه اى كه روى جنازه است چيست ؟ گفت شال كشميرى است .گفتم به روى پارچه چيز ديگرى مى بينى ؟ گفت نه .
همين سؤ ال را از آنكه سمت چپ من بود كردم و همين پاسخ را شنيدم ، دانستم كه جز من كسى نمى بيند، تا درب صحن رسيديم ناگاه آن سگ از جنازه جدا شد تا وقتى كه جنازه را از حرم مطهر و صحن شريف برگرداندند، باز در خارج صحن آن سگ را با جنازه ديدم همراهش به قبرستان رفتم ببينم چه مى شود، در غسالخانه وتمام حالات ، سگ را ديدم كه به جنازه متصل است تا وقتى كه ميت را دفن كردند آن سگ هم در همان قبر از نظرم محو گرديد.
نظير اين واقعه را قاضى سعيد قمى در كتاب اربعينات خود از استاد كل شيخ ‌بهائى اعلى اللّه مقامه نقل كرده و خلاصه اش آن است كه يك نفر از اهل معرفت و بصيرت مجاور مقبره اى از مقابر اصفهان بوده روزى جناب شيخ بهائى به ملاقاتش ‍ مى رود، شيخ مى گويد روز گذشته در اين قبرستان امر غريبى مشاهده كردم ديدم جماعتى جنازه اى را آوردند در فلان موضع دفن كردند و رفتند چون ساعتى گذشت بوى خوشى به مشامم رسيد كه از بوهاى دنيوى نبود متحير شدم به اطراف نظر كردم تابدانم اين بوى خوش از كجاست ناگاه صورت بسيار زيبايى در زى ملوك ديدم كه نزد آن قبر رفت واز ديده ام پنهان شد، طولى نكشيد ناگاه بوى گندى كه از هر بوى گندى پليدتر بود به مشامم رسيد، چون نظر كردم سگى را ديدم كه رو به آن قبر مى رود و نزد آن قبر از نظرم محو شد و در حال حيرت و تعجب بودم كه ناگاه ديدم آن جوان را بدحال ، بدهيئت ، مجروح و از همان راهى كه آمده بود برمى گشت ، دنبال او رفتم و از او خواهش كردم كه حقيقت حال را براى من بگو.
گفت من عمل صالح اين ميت بودم و ماءمور بودم با او باشم ناگاه آن سگى را كه ديدى آمد و او عمل ناشايسته او بود و چون كردارهاى ناروايش بيشتر بود بر من چيره شد ونگذاشت با او باشم و مرا بيرون كرد و فعلاً انيس آن ميت همان سگ است .
شيخ فرمود: اين مكاشفه صحيح است ؛ زيرا عقيده ما آن است كه كردارهاى آدمى در برزخ ‌به صورتهاى مناسب با آن اعمالش با شخص خواهد بود و مسئله تجسم اعمال و مصور شدنشان به صورتهاى مناسب با احوال ،مسلم است .
داستان های شگفت انگیز،شهید محراب آیت الله سید عبدالحسین دستغیب

آثار دعای فرج:
روایات مختلفی به بیان آثار،فوائد و ویژگی هایی که بر دعا کردن برای تعجیل فرج مترتب است،پرداخته است که ه پاره ای از آنها اشاره می کنیم:
است،پرداخته است که ه پاره ای از آنها اشاره می کنیم:
1.فرمایش حضرت ولی عصر (عج):بسیار دعا کنید برای تعجیل فرج که فرج شما در ان است.
2.این دعا موجب زیاد شدن نعمت هاست.
3.اظهار محبت قلبی است
4.نشانه انتظار است
5.زنده کردن امر ائمه اطهار علیه السلام است
6.مایه ناراحتی شیطان لعین است
7.نجات یافتن از فتنه های آخر الزمان است
8.اداءقسمتی از حقوق ان حضرت است،که اداءحق هر صاحب حقی،واجب ترین امور است
9.تعظیم خداوندودین خداوند است
10.حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی والشریف  در حق او دعا کند
11.شفاعت آن حضرت در قیامت شامل حال او می شود
12.شفاعت پیامبر صلی الله و علیه وآله سلم ان شاءالله شامل حالش می شود .
13.این دعا امتثال امر الهی و طلب فضل عنایت اوست
14.مایه استجابت دعا می شود.
15.اداءاجر رسالت است.
16.مایه دفع بلا است.
17.سبب وسعت روزی است ان شا ءالله.
18.باعث آمرزش گناهان می شود .
19.سبب تشرف به دیدار ان حضرت در بیداری یا خواب میشود؛ان شا الله
20.سبب رجعت به دنیادر زمان ظهور ان حضرت می شود؛ان شا الله
21.از برادران پیغمبر خواهد بود.
22.فرج مولای ما حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی والشریف زودتر واقع می شود
23.پیروی از پیغمبر وامامان علیه السلام خواهد بود
24.وفای به عهد و پیمان خداوندی است
25.آثار نیکی به والدین برای دعا کننده حاصل می شود
26.فضلیت رعایت واداءامانت برایش حاصل می شود
27.زیاد شدن اشراف نور امام عجل الله تعالی و الشریف در دل اوست.
28.سبب طولانی شدن عمراست؛ان شا الله
29.تعاون وهمکاری در کارهای نیک وتقوی است
30.رسیدن به نصرت ویاری خداوند وپیروزی بر دشمنان به کمک خداوند است
31.سبب هدایت به نور قرآن مجید است
32.نزد اصحاب و اعراف مشهور می شود.
33.به ثواب طلب علم نائل می شود؛ان شا الله
34.از عقوبت های اخروی ان شا الله در امان می ماند.
35.هنگام مرگ به او مژده می رسد با او به نرمی رفتار می شود.
36.این دعا اجابت دعوت خداوند ورسولش است
37.با امیر المومین ودر درجه آن حضرت خواهد بود
38.محبوب ترین افراد نزد خدا خواهد بود
39.عزیزترین و گرامی ترین افراد نزد پیغمبر صلی الله واله سلم می شود
40.ان شا الله از اهل بهشت خواهد بود
41.دعای پیغمبر صلی الله واله وسلم شامل حالش می شود
42.کردار های بد او به کردار های نیک مبدل می شود.
43.خداوند متعال در عبادت او را تایید می فرماید
44.ان شا الله با این دعا عقوبت از اهل زمین دور می شود
45. ثواب کمک به مظلوم را دارد.
46.ثواب احترام به بزرگتر وتواضع نسبت به او را دارد.
47.پاداش خونخواهی حضرت ابی عبد الله الحسین علیه السلام را دارد.
48.شایستگی دریافت احادیث ائمه اطهار علیهم السلام را می یابد.
49.نور او برای دیگران نیز –روز قیامت-درخشان می گردد.
50.هفتاد هزار از گنهکاران را شفاعت می کند .
51.دعای امیر المومنین علیه السلام در روز قیامت ،شاملش می شود
52.بی حساب داخل بهشت می شود.
53.از تشنگی روز قیامت در امان می ماند
54.در بهشت جاویدان است
55.مایه  خراش روی ابلیس ومجروح شدن دل اوست.
56.روز قیامت هد یه های ویژه ای می یابد.
57.خداوند عزوجل از خدمت کاران بهشت نصیبش می دارد.
58.در سایه گسترده خداوند قرار گرفته ورحمت بر او نازل می شود –مادامی که مشغول ان دعا باشد-.
59.پداش نصیحت مومت را دارد.
60.مجلسی که در ان برا حضرت قائم –عجل الله تعالی و الشریف-دعا شود،محل حضور فرشتگان می گردد.
61.دعا کننده مورد مباهات خداوند می شود.
62.فرشتگان برای او طلب آمرزش می کنند.
63.از نیکان مردم-پس از ائمه اطهارعلیهم السلام-می شود
64.ان دعا اطاعت از اولی الامر است که خداوند اطاعت شان را واجب ساخته است.
65.مایه خرسندی خداوند عزوجل می شود.
66.مایه خشنودی پیغمبر صلی الله واله وسلم می گردد.
67.این دعا خوشایند ترین اعمال نزد خداوند است
68.از کسانی خواهد بود که خداوند در بهشت به اوحکومت می دهد؛ان شا الله
69.حساب او آسان می شود.
70.این دعا در عالم برزخ وقیامت مونس مهربانی خواهد بود .
71.این عمل بهترین اعمال است.
72.باعث دوری غصه ها می شود
73.دعای هنگام غیبت بهتر از دعای هنگام ظهور امام عجل الله تعالی والشریف است.
74.فرشتگان درباره اش دعا می کنند.
75.دعای حضرت سید الساجدین علیه السلام-که نکات وفوائد متعددی دارد-شامل حالش می شود.
76.این دعاتمسک به ثقلین(کتاب وعترت)است.
77.چنگ زدن به ریسمان الهی است .
78.سبب کامل شدن ایمان است.
79.مانند ثواب همه ی بندگان به او می رسد .
80.تعظیم شعائر پیغمبر است.
81.این دعا ثواب کسی که با پیغمبرصلی الله واله وسلم شهید شده را دارد.
82.ثواب کسی که زیر پرچم حضرت قائم عجل الله وتعالی والشریفشهید شده را دارد.
83.ثواب احسان به مولای ما صاحب الزمان عجل الله تعالی و الشریف را دارد.
84.در این دعا ثواب گرامی داشتن عالم هست.
85.پاداش گرامی داشتن شخص کریم را دارد.
86.در میان گروه ائمه اطهارعجل الله تعالی والشریف محشور می شود
87.درجات او در بهشت بالا می رود.
88.از بدی حساب در روز قیامت در امان می ماند.
89.به بالاترین درجات شهدای روز قیامت نائل می شود
90.و رستگاری به سبب شفاعت فاطمه زهرااسلام علیها رادر پی دارد(1)
1.مکایل المکارم ،ج1،ص351(ترجمه سید مهدی حائری قزوینی)

محمد تیجانی سماوی، اسلام‌پژوه تونسی و یکی از علمای اهل سنت مالکی مذهب که شیعه شد.

زندگی و تحصیلات

در ۲ فوریه ۱۹۴۳ میلادی (۱۳۱۵) در شهر «قوضه» در جنوب تونس زاده شد. خانواده او اصالتاً از شهر «سماوه» عراق بودند که بعدها یه تونس مهاجرت کردند. تحصیلات ابتدایی را در یکی از شعبه‌های دانشگاه زیتونه گذراند و پس از استقلال تونس و به مدارس فرانسوی عربی رفت و نهایتاً مدارج دبیرستان پیش‌دانشگاهی را گذراند.

سپس استادیار مؤسسه پیش‌دانشگاهی یوبسای شد. پس از ۱۷ سال تدریس با مرخصی از آموزش و پرورش تونس، وارد دانشگاه سوربن شد. بیش از ۸ سال به بررسی و تطبیق میان ادیان، ادیان توحیدی سه‌گانه پرداخت و پس از گرفتن لیسانس تحقیقات تخصصی در این زمینه از دانشگاه سوربن فارغ‌التحصیل شد و همچنین در رشته فلسفه و علوم انسانی و پس از آن در رشته تخصصی تاریخ و مذاهب اسلامی از این دانشگاه دکترای درجه ۳ و سپس دکترای بین‌المللی را اخذ کرد.

اسلام

در ۱۰ سالگی نیمی از قرآن را حفظ بود. تیجانی در ۱۹۶۴ (میلادی) هنگامی که در کنفرانس مربوط به عرب‌های مسلمان در مکه شرکت کرده بود تحت تأثیر وهابیت قرار گرفته و به سوی تفکرات آنان گرایش پیدا کرد و چنانکه خود می‌گوید: «آرزو می‌کرد که‌ای کاش همهٔ مسلمانان این عقیده را داشتند». از این روی تصمیم سفر به لیبی، مصر، لبنان، سوریه، اردن و عربستان و انجام حج عمره گرفت.

 

در مصر با عبدالباسط عبدالصمد و برخی علما ملاقات کرد و در آنجا پیشنهاد اقامت در دانشگاه الازهر به وی شد. در حین سفر به بیروت، در کشتی، با «منعم» یکی از اساتید دانشگاه عراق که شیعه مذهب بود آشنا می‌شود.

تشیع


وی پس از شیعه شدن کتابی را با عنوان "آن گاه که هدایت شدم" نوشت.

آثار

تا کنون، او ۱۱ کتاب پیرامون مذهب تشیع نگاشته‌است از معروف‌ترین آنهاست:


 


 

 

 


 

              انگاه که هدایت شدم

مولف:محمد تیجانی

مترجم:سید محمد جواد مهری

ناشر :انتشارات بنیاد معارف اسلامی

نوبت چاپ:چهل و ششم,پائیز1389